معنی پر و مملو

حل جدول

پر و مملو

لمالم، پر

آکنده، انباشته، سرشار، لبالب، لبریز، مالامال

آکنده

لب به لب


مملو

مالامال

واژه پیشنهادی

پر و مملو

مالامال

لغت نامه دهخدا

مملو

مملو. [م َ ل ُوو] (از ع، ص) پر کرده شده. (غیاث اللغات) (آنندراج). پر و پر کرده شده. ممتلی. لبالب. (از ناظم الاطباء). مشحون.انباشته. مُؤَمَّت. آکنده. ممتلی. غاص:
جان و دل اعدات چو دو کفه ٔ میزان
مملو شده از سنگ غم و بار تلوم.
سوزنی.
خری سرش ز خرد چون کدوی بی دانه
خری شکم ز کدو دانه چون کدو مملو.
سوزنی.
|| محشو. (یادداشت مرحوم دهخدا).

فرهنگ فارسی هوشیار

مملو

پر انبار ده آگنده ‎ (اسم) پر کرده، (صفت) پر آکنده.

مترادف و متضاد زبان فارسی

مملو

آکنده، انباشته، پر، سرشار، لبالب، لبریز، مشبع، مشحون، ممتلی،
(متضاد) تهی، خالی

فرهنگ فارسی آزاد

مملو

مَملُوّ، (اسم مفعول از مَلَأَ، یَملأُ، مَلأ، مَلأَه، مِلأَه) پر کرده شده، پر و سرشار، لباب،

فرهنگ واژه‌های فارسی سره

مملو

سرشار، پر، لبریز، آکنده

فارسی به عربی

مملو

کامل، مهمل

فرهنگ معین

مملو

(مَ لُ وّ) [ع. مملوء] (اِمف.) لبالب، انباشته شده.

فرهنگ عمید

مملو

پُر، آکنده،

فارسی به آلمانی

مملو

Geladen [adverb], Voll, Völlig

معادل ابجد

پر و مملو

324

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری